سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که ما اهل بیت را دوست بدارد و محبّتما در دلش تحقّق یابد، چشمه های حکمت بر زبانش جاریمی شود. [امام صادق علیه السلام]
مشخصات مدیروبلاگ
 
صمد[35]
با سلام خدمت شما دوست گرامی از اینکه به وبلاگ ما سر زدین کمال تشکر را دارم و با نظرات خود من را یاری فرمائید برای تبادل لینگ اول لینگ وبلاگ را در وبلاگ ویا وبسایت خود قرار داده و بعد در قسمت نظرات ما رو آگاه کنید و در اسرع وقت لینگ وبلاگ و یا وبسایت شما را در وبلاگ دلـــــــبرانه قرار خواهم داد و اگر دوست دارین مطالبتان در این وبلاگ قرار گیرد برای ما در قسمت نظرات به صورت خصوصی بفرستین تا با نام خودتون در اسرع وقت در وبلاگ قرار گیرد.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

showimage.aspx?id=18149&t=y&w=300&h=200&type=1

یکی از مقامات محلی انگلستان، به علت توجه نکردن به گزارشات رسیده، مسوول مرگ پسر بچه 17 ماهه‌ای است که پس از یک دوره طولانی مدت سوءاستفاده جنسی توسط شش تن از کارمندان دولت جان باخت.


به گزارش ایسنا، یک پسربچه ‌17 ماهه که با نام «Baby P» مشهور است، از شدت خونریزی در ماه اوت سال 2007 میلادی جان باخت، اگر چه در پرونده‌ این کودک آمده، وی تحت حمایت جمعیت کودکان انگلستان قرار داشته و بیش از 60 بار توسط مددکار اجتماعی از مهلکه جان سالم به در برده ‌است.


در این میان، بازرسان این پرونده، مادر و نامزد سابق وی را در مرگ این کودک مقصر اصلی می‌دانند و آن‌ها را در ارتباط با مرگ این کودک بازداشت کرده‌اند.


«گوردون براون» ـ نخست وزیر انگلستان ـ نیز، گفت: انگلیسی‌ها پس از شنیدن این موضوع شوکه و ناراحت شدند و در عین حال همه تنفر و عصبانیت فراوان خود را ابراز کردند؛ چرا که هیچکس به این کودک اهمیت نداد و به او کمک نکرد.


بازرسان این پرونده،‌ پس از معاینه جسد این کودک 17 ماهه اعلام کردند: او از ناحیه دنده‌ها و ستون فقرات دچار شکستگی شده و بر اثر خونریزی بیش از حد جان خود را از دست داده ‌است.


مرگ این کودک 17 ماهه، جان باختن دختربچه هشت ساله آفریقایی به نام «ویکتوریا کلیمبی» را که در سال 2000 میلادی بر اثر سو‌ءاستفاده جنسی جان باخت و اذهان عمومی را متشنج کرد، تداعی می‌کند.


این در حالیست که «اد بالز» ـ‌ وزیر کودکان در کابینه براوان ـ گفت: کودکان در انگلستان در خطر تجاوز قرار دارند و این مساله‌ ساده‌ای نیست که بتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد.


علاوه بر این، مشاور ارشد وزیر کودکان، رییس انجمن حمایت از کودکان، سه تن از مددکاران و چند تن از اعضای کابینه دولت انگلستان نیز به علت بی‌توجهی به وضعیت این کودک که منجر به مرگ او شد، از کار برکنار شده و یا معلق شدند.

یکی از مقامات محلی انگلستان، به علت توجه نکردن به گزارشات رسیده، مسوول مرگ پسر بچه 17 ماهه‌ای است که پس از یک دوره طولانی مدت سوءاستفاده جنسی توسط شش تن از کارمندان دولت جان باخت.

به گزارش ایسنا، یک پسربچه ‌17 ماهه که با نام «Baby P» مشهور است، از شدت خونریزی در ماه اوت سال 2007 میلادی جان باخت، اگر چه در پرونده‌ این کودک آمده، وی تحت حمایت جمعیت کودکان انگلستان قرار داشته و بیش از 60 بار توسط مددکار اجتماعی از مهلکه جان سالم به در برده ‌است.

در این میان، بازرسان این پرونده، مادر و نامزد سابق وی را در مرگ این کودک مقصر اصلی می‌دانند و آن‌ها را در ارتباط با مرگ این کودک بازداشت کرده‌اند.

«گوردون براون» ـ نخست وزیر انگلستان ـ نیز، گفت: انگلیسی‌ها پس از شنیدن این موضوع شوکه و ناراحت شدند و در عین حال همه تنفر و عصبانیت فراوان خود را ابراز کردند؛ چرا که هیچکس به این کودک اهمیت نداد و به او کمک نکرد.

بازرسان این پرونده،‌ پس از معاینه جسد این کودک 17 ماهه اعلام کردند: او از ناحیه دنده‌ها و ستون فقرات دچار شکستگی شده و بر اثر خونریزی بیش از حد جان خود را از دست داده ‌است.

مرگ این کودک 17 ماهه، جان باختن دختربچه هشت ساله آفریقایی به نام «ویکتوریا کلیمبی» را که در سال 2000 میلادی بر اثر سو‌ءاستفاده جنسی جان باخت و اذهان عمومی را متشنج کرد، تداعی می‌کند. این در حالیست که «اد بالز» ـ‌ وزیر کودکان در کابینه براوان ـ گفت: کودکان در انگلستان در خطر تجاوز قرار دارند و این مساله‌ ساده‌ای نیست که بتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد.

علاوه بر این، مشاور ارشد وزیر کودکان، رییس انجمن حمایت از کودکان، سه تن از مددکاران و چند تن از اعضای کابینه دولت انگلستان نیز به علت بی‌توجهی به وضعیت این کودک که منجر به مرگ او شد، از کار برکنار شده و یا معلق شدند.


88/1/14::: 11:32 ص
نظر()
  
  

یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی 1 میلیون دلار افتتاح کرد . سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقات کند . و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود ، تقاضای او مورد پذیرش قرار گرفت . قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد . پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست آیا به تازگی به شما ارث رسیده است . زن در پاسخ گفت خیر ، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید ! مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن آن پیشنهاد بی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد 20 هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت 10 صبح با وکیلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت 10 صبح برنامه ای برایش نگذارد . روز بعد درست سر ساعت 10 صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراً وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت . پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیر عامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به در آورد . مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد . وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد . پیرزن پاسخ داد من با این مرد سر 100 هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن بیرون کند


88/1/5::: 8:8 ع
نظر()
  
  

یک روز کارمند پستی که به نامه‌هایی که آدرس نامعلوم دارند، رسیدگی می‌کرد، متوجه نامه‌ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود؛ نامه‌ای به خدا. با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه اینطور نوشته شده بود: خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی‌ام با حقوق ناچیز بازنشستگی می‌گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود، دزدید. این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می‌کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده‌ام، اما بدون آن پول چیزی نمی‌توانم بخرم. هیچ‌کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی، به من کمک کن. کارمند اداره پست خیلی تحت‌تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد که آن‌را برای پیرزن فرستادند. همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند، خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت تا اینکه نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود؛ نامه ای به خدا. همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود: خدای عزیزم. چگونه می‌توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با آن‌ها بگذرانم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی، البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آنرا برداشته‌اند.


88/1/5::: 8:2 ع
نظر()
  
  

جملات انرژی بخش

 

معیار واقعی بودن تصمیم ان است که دست به عمل بزنیم> >>>>>>>>>>>>         انتونی رابینز

اجازه نده ترس تو را فلج سازد>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>         مارک فیشر

افرادی که از ریسک کردن میترسند به جایی نمیرسند>>>>>>>>>>>>>>>           مارک فیشر

منشا همه بیماریها در فکر است>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>           ژوزف مورفی

رحمت خداوند ممکن است تاخیر داشته باشد اما حتمی است>>>>>>> >>>>           انتونی رابینز

چنانچه نیک اندیش باشید خیر و خوشی به دنبالش خواهد امد>>>>>>>>>>            ژوزف مورفی

افراد موفق هیچ وقت اجازه نمیدهند که شرایط ازارشان دهد>>>>>>>>>>>             مارک فیشر

افرادی که زمان را در انتظار شرایط عالی از دست میدهند هرگز موفق نمیشوند>          مارک فیشر

اعمال ثابت ما سرنوشت ما را تعیین میکند.>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>             انتونی رابیتز

هنگامی که تخیلات و منطق در ضدیت با هم قرار بگیرند تخیلات پیروز میشوند.            مارک فیشر

وقتی که هدف روشنی داشته باشیم احساس روشنی به ما دست میدهد. >>>>             انتونی رابینز

ترس را از خود بران و با خود بگو من با نیروی شعور خود قدرت انجام هر کاری را دارمژوزف مورفی

هر کس از قدرت انتخاب برخوردار است پس سلامتی و شادی را انتخاب کند.>>>         ژوزف مورفی

قانون زندگی , قانون باور است.>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>          ژوزف مورفی

اعتقادات ما اعمال افکار و احساسات ما را شکل میدهد>>>>>>>>>>>>>>          انتونی رابینز

با هر تصمیمی تغییری تازه در زندگی اغاز میکنید.>>>>>>>>>>>>>>>>           انتونی رابینز

برای شروع باید باور داشته باشی که میتوانی سپس با اشتیاق شروع کنی.>>>          مارک فیشر

اگر نمیدانی به کجا میروی به هیچ کجا نخواهی رسید.>>>>>>>>>>>>>>>         مارک فیشر

نبوغ در سادگی نهفته است>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>        مونزارت

این روشنی هدف است که به شما نیرو میبخشد>>>>>>>>>>>>>>>>>>>       انتونی رابینز

در زندگی شکست وجود ندارد بلکه فقط نتیجه موجود است>>>>>>>>>>>>        انتونی رابینز

تمام کسانی که ثروتمند شده اند باور داشته اند که میتوانند ثروتمند شوند.>>>>        مارک فیشر

باور به طور خود بخود به اجرا در میاید>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>       ژوزف مورفی

نه موفقیت و نه شکست یک شبه ایجاد نمیشود.>>>>>>>>>>>>>>>>>>>     انتونی رابینز

به ضمیر باطن خود به صورت یک هوش زنده و یک یار موافق بنگرید>>>>>>     ژوزف مورفی

ترس باعث میشود تا بسیاری از مردم به رویاهایشان نرسند.>>>>>>>>>>>>      مارک فیشر

زندگی دقیقا به ما ان چیزی را میدهد که به دنبالش هستیم>>>>>>>>>>>>>>      مارک فیشر

نباید مطالب غلطی که از گذشته در ذهن ما برنامه ریزی شده اند حال و اینده ما را تباه کنند  >>>      انتونی رابینز

آرزوهی هر فرد موجب شکل گرفتن و بقای افکار او میشود>>>>>>>>>>>> >     هراکلیتوس

اندیشه هایتان را عوض کنید تا سرنوشتتان عوض شود.>>>>>>>>>>>>>>>      ژوزف مورفی

زندگی آماده است تا بسیار بیشتر از انچه تصورش را میکنید به ما بدهد.>>>>>>      مارک فیشر

تنها کسانی میتوانند کارهای بزرگی انجام دهند که به قدرت ذهن ایمان دارند.>>>>      مارک فیشر

ضمیر باطن شما سازنده بدن شماست و میتواند شما را درمان کند.>>>>>>>>>>     ژوزف مورفی


87/12/29::: 2:22 ع
نظر()
  
  

 وقتی امریکایی ها و روس ها با هم در سفر به فضا رقابت می کردند، محیط سفینهء فضایی در فضا را، شبیه سازی می کردند تا به شرایط و نیازهای فضانوردان پی ببرند. در طول این آزمایشات پی بردند فضانورد در فضا به دلیل نبودن جاذبه و فشار هوا نمی تواند با خودکار چیزی بر روی کاغذبنویسد. این یک مشکل بزرگ بود چرا که دانشمندانی که به فضا سفر می کردند می بایست از مشاهده های خود نت برداری می کردند! هر کدام از این دو رقیب (روس ها و امریکایی ها) به دو طریق مختلف این مشکل را حل کردند: امریکایی ها 2 سال وقت و 120000 دلار هزینه صرف کردند تا خودکاری اختراع کنند که علاوه بر سطح کاغذ بر هر سطح دیگری از قبیل سنگ، شیشه و ... هم قادر به نوشتن بود. وهمین طور در محیط بی جاذبه و خلاء هم کارایی داشت! اما روس ها این مشکل را طور دیگری حل کردند: روس ها به جای استفاده از خودکار، از مداد برای نوشتن نت های فضانوردان خود استفاده کردند!!!

..................................................................................

سالها قبل، یکی از جانورشناسان برای نخستین بار به استرالیا رفت. ناگهان از مشاهده جانور عجیبی که با دم بلندش، جهش کنان طول صحرا را می پیمود به هیجان آمد! رو به یکی از بومیان کرد و پرسید نام این جانور چیست؟ مرد بومی پاسخ داد: کانگورو! پس از بازگشت جانورشناس به کشورش، عکس و تفصیلات جانور عجیبی که می پنداشتند کانگورا نام دارد در روزنامه ها چاپ شد، و امروز نیز به همین اسم نامیده می شود. امّا بد نیست بدانید سالها بعد که دانشمندان با زبان بومیان استرالیا آشنا شدند دریافتند که واژه کانگورو در زبان بومیان آن سرزمین یعنی: من نمیدانم!!! به هر حال این نام که حاصل یک اشتباه لپی است از آن زمان تاکنون بر روی این جانور باقی مانده است .

..................................................................................

میدانید چگونه با یک ظرف 5 لیتری و یک ظرف 3 لیتری میشه 4 لیتر آب جدا کرد؟ اول ظرف 5 لیتری را پر کرده و داخل ظرف 3لیتری میریزیم.2لیتر ته ظرف 5 لیتری میماند.ظرف 3 لیتری را خالی کرده و 2 لیتر را در ظرف 3 لیتری میریزیم.حالا ظرف 5 لیتری را پر میکنیم و در ظرف 3 لیتری میریزیم.1 لیتر در ظرف 3 لیتری میرود و 4 لیتر در ظرف 5 لیتری میماند.

................................................................................

اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف به خاطر سرعت تولید مثل هیچ‌وقت تمام نخواهد شد. خطوط هوایی آمریکا با کم کردن فقط یک زیتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40000$ صرفه‌جویی کند. ملت آمریکا بطور میانگین روزانه 73000 متر مربع پیتزا می‌خورند.

................................................................................

برای شرکت در امتحانات چگونه آماده شویم ؟ یکی از راههای متداول آمادگی برای امتحان ، مطالعه در شب امتحان است . همه ما با فشارهای ناشی از این روش آشناییم.بهترین روش آمادگی برای امتحان ، مطالعه جزئی وتوزیعی ، به جای مطالعه کلی وفشرده است . منظور از مطالعه فشرده وکلی این است که شما در یک زمان محدود ، مطالب یک کتاب را بخوانید ومنظور مطالعه توزیعی یا جزئی این است که در طول سال تحصیلی هنگامی که معلم قسمتی از کتاب را تدریس می کند سعی کنید آن درس را کامل وخوب بفهمید. برای اینکه که به صورت توزیعی وجزئی مطالعه کنیم مراحل زیر پیشنهاد می شود : 1- در آغاز سال تحصیلی جدولی مانند جدول زیر ترسیم کنید : برگه اشکالات (نام مطلب .شماره صفحه .شماره پاراگراف) هدف این است که در مرورهایی که انجام میشود اشکالات خود را مشخص کنید تا همیشه به محض باز کردن کتاب وضعیت خود را نسبت به مطالب این کتاب بدانید. 2-سه نوع مطالعه را همواره انجام دهید : مطالعه قبل از کلاس ( حتی 5 دقیقه ) مطالعه بلافاصله بعد از کلاس ( در صورت کمبود وقت در حتی یک نگاه ) ومطالعه برای جلسه بعد که مطالب تدریس شده توسط معلم را به طور عمیق می خوانید. 3-جمعه هر هفته نگاهی ارزیابانه به همه کتابهایتان بیاندازید واگر مطالبی را هنوز نفهمیده اید آنها را علامت گذاری نمایید وسعی کنید در طول هفته به این مطالب بپردازید. برای کاهش اضطراب در جلسه امتحان چه کنیم ؟ در ابتدا شروع به خواندن همه سؤالات کنید ویه محض اینکه به یک سؤال ساده که جوابش رامی دانید رسیدید آن را پاسخ دهید بعد برگردید وبه سؤالات متوسط پاسخ دهید وسر انجام نیز به سؤالات سخت که بیشتر از همه به تفکر نیاز دارد پاسخ دهید. مقداری اضطراب در اول جلسه طبیعی است از این اضطراب نترسید وحرکت به سمت ساده ترین سؤال را را ادامه دهید شاید در ابتدای کار احساس کنید هیچ چیز نمی دانید وپاسخ هیچ سؤالی یادتان نمی آید این موضوع نیز طبیعی است روی هیچ سؤالی نمانید وقتی یکی دوتا سؤال ساده را پاسخ دادید وبرگشتید میزان اضطربتان کم می شود وراحت تر به سؤالات پاسخ می دهید.بیشتر سعی کنید میزان عجله خود را کمتر کنید ولی اگر اضطراب شدید شد از خود گویی مثبت استفاده کنید. ( جای مطالعه ) میزخودیاگوشه ای ازاتاق رافقط به مطالعه اختصاص دهید. برای خواندن کتاب و روزنامه به جای دیگری بروید.اگر در محوطه دانشگاه یا در کنار خیابان مطالعه کنید ویا در چای خانه عمومی وفروشگاه مدرسه کنار زمین والیبال کتاب به دست گرفته وسعی کنیدچیزی ازلا به لای سطور کتاب به معلومات خود اضافه کنید توجه داشته باشید که اگر مطالعه را به صورت عادت در آورید ودر ساعات معینی از روز یا شب عادت کنید که به مطالعه بپردازید کمک بسیارمؤثری به خود کرده اید اگر در مکان مطالعه خود زود خسته می شوید ویا خوابتان می گیرد سعی کنید که علت را دریابید یا انگیزه کافی در خود ایجاد نکرده اید یا محل نشستن شما بسیار نرم ونا مناسب است یا هوای کافی وجود ندارد.

....................................................................

زنان سوژه ضرب‌المثل‌های متعددی هستند و این مطلب تنها مربوط به افغانستان نیست. نگاهی داریم به چند ضرب المثل درباره زنان از کشور‌های مختلف جهان: انگلیسی: زن فقط یک چیز را پنهان نگاه می‌دارد آنهم چیزی است که نمی‌داند. هلندی: وقتی زن خوب در خانه باشد، خوشی از در و دیوار می ریزد. استونی: از خاندان ثروتمند اسب بخر و از خانواده فقیر زن بگیر. فرانسوی: آنچه را زن بخواهد، خدا خواسته است. انتخاب زن و تربوز مشکل است. بدون زن، مرد موجودی خشن و نخراشیده بود. آلمانی: کاری را که شیطان از عهده بر نیاید زن انجام می‌دهد. وقتی زنی می‌میرد یک فقته از دنیا کم می‌شود. کسی که زن ثروتمند بگیرد آزادی خود را فروخته است. آنکه را خدا زن داد، صبر همه داده. گریه زن، دزدانه خندیدن است. یونانی: شرهای سه‌گانه عبارتند از: آتش، طوفان، زن. برای مردم مهم نیست که زن بگیرد یا نگیرد، زیرا در هر دو صورت پشیمان خواهد شد. گرجی‌ها: اسلحه زن اشک اوست. ایتالیایی: اگر زن گناه کرد، شوهرش معصوم نیست.

...................................................................

کوتاه‌ترین جنگ در تاریخ در سال 1896 بین زانزیبار و انگلستان رخ داد که 38 دقیقه طول کشید. در 4000 سال گذشته هیچ حیوان جدیدی رام نشده است. هیچ‌وقت نمیتوانی با چشمان باز عطسه کنی. تعداد انسان‌هایی که به وسیله خر کشته می‌شوند، از انسان‌هایی که در سانحه هوایی می‌میرند بیشتر است. چشم‌های ما از بدو تولد همین اندازه بوده‌اند، اما رشد دماغ و گوش ما هیچ‌وقت متوقف نمی‌شوند. هر تکه کاغذ را نمی‌توان بیش از 9 بار تا کرد.

.................................................................

 آیا میدانستید که: امکان ندارد بتوانید با چشم باز عطسه کنید؟ آیا میدانستید که: امکان ندارد بتوانید آرنج خود را لیس بزنید؟ آیا میدانستید که: 80 درصد افرادی که این مطلب را میخوانند سعی می کنند آرنجشان را لیس بزنند؟

...............................................................

 آیا میدانید: تنها قسمت بدن که خون ندارد، قرینه چشم است ، دهان انسان روزانه یک لیتر بزاق تولید می‌کند ، شانس شبیه بودن دو اثر انگشت، یک به 64 میلیارد است ، اگرتمام رگ‌های خونی را در یک خط بگذاریم، تقریبا 97000 کیلومتر می‌شود ، چشم‌های ما از بدو تولد همین اندازه بوده‌اند، اما رشد دماغ و گوش ما هیچ‌وقت متوقف نمی‌شوند ، بچه‌ها بدون کشکک زانو متولد میشوند. کشکک‌ها در سن 2 تا 6 سالگی ظاهر می‌شوند.

...............................................................

یک سوسک حمام می‌تواند 9 روز بدون سر زندگی کند تا اینکه از گرسنگی بمیرد. یک کوروکودیل نمی‌تواند زبانش را بیرون در بیاورد. حلزون می‌تواند 3 سال بخوابد. به طور میانگین مردم از عنکبوت بیشتر می‌ترسند تا از مرگ!

............................................................

کوتاهترین جمله کامل در زبان انگلیسی I am است.و معادل فارسی آن در فارسی هم (( منم )) نیز 3 حرف میباشد . تمام خرسهای قطبی، چپ دست هستند. اگر یک ماهی قرمز را در یک اتاق تاریک قرار دهید، کم کم رنگش سفید می‌شود. اگر به صورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فریاد بزنید، انرژی صوتی لازم برای گرم کردن یک فنجان قهوه را تولید کرده‌اید. در مصر باستان افراد روحانی تمام موهای بدن خود را می‌کندند حتی ابروها و موژه‌ها.

                              نـــــــــــــــــظر یادت نـــــــــــــــره


87/12/24::: 11:44 ص
نظر()
  
  

یه مرد 90 ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب مید ه: هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر 25 ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟ دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب... بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ..... بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمی ن! پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما" یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده! دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا" منظور منم همین بو د! نتیجهء اخلاقی: هیچوقت در مورد چیزی که مطمئن نیستی نتیجهء کار خودته ادعا نداشته باش!

............................................................................

سرنوشت سه دفعه بهت دروغ می گه ؟! اولین بار وقتی به دنیات میاره . . . . دومین بار وقتی عاشقت می کنه . . . . سومین بار هم زندگی رو ازت می گیره تا بفهمی همش خواب بود و بس.

.............................................................................

این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده. شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود. دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد متعجب شد؛ این میخ ده سال پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!! چه اتفاقی افتاده؟ در یک قسمت تاریک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنین موقعیتی زنده مانده!!! چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است. متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد. در این مدت چکار می کرده؟ چگونه و چی می خورده؟ همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر، با غذایی در دهانش ظاهر شد!!! مرد شدیدا منقلب شد. ده سال مراقبت. چه عشقی! چه عشق قشنگی!!! اگر موجود به این کوچکی بتواند عشقی به این بزرگی داشته باشد پس تصور کنید ما تا چه حد می توانیم عاشق شویم، اگر سعی کنی.

.........................................................................

 مردی می‌خواست زنش را طلاق دهد. دوستش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول همیشه می خواست من را عوض کند. مرا وادار کرد سیگار و مشروب را ترک کنم. لباس بهتر بپوشم، قماربازی نکنم، در سهام سرمایه‌گذاری کنم و حتی مرا عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم! دوستش گفت: اینها که می‌گویی که چیز بدی نیست! مرد گفت: ولی حالا حس می‌کنم که دیگر این زن در شان من نیست

...........................................................................

آخر ساعت درس یک دانشجوی دوره دکترای نروژی ، سوالی مطرح کرد: استاد،شما که از جهان سوم می آیید،جهان سوم کجاست ؟؟ فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود.من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم. به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد. (پروفسور محمد حسابی)

........................................................................

 llیک باردر تهران هنگام برگذاری امتحانات به عنوان موضوع انشا این مطلب داده شد که \"\"شجاعت یعنی چه؟\"\" محصلی در قبال این موضوع فقط نوشته بود : \"\"شجاعت یعنی این\"\" و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داده بود و رفته یود ! اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون استثنا به ورقه سفید او نمره 20 دادند !

....................................................................

سادگی شخصیت، نتیجه پیچیدگی فکر است. درباره آدمها از سوالاتی که می‌پرسند قضاوت کن نه از جوابهایی که می‌دهند. ( ولتر )

....................................................................

بزرگترین ثروت:جوانی...........بزرگترین خاطره:اشنایی..........بزرگترین تجربه:عشق.............بزرگترین ارزو:وصال...............بزرگترین نعمت:خوشبختی.....................بزرگترین غم بی وفایی................بزرگترین درد جدایی................بزرگترین اندوه :مرگ.............بزرگترین بلا :ناامیدی سعی کن به خاطر کسی که دوستش داری، غرورت رو از دست بدی. ولی مواظب باش که بخاطر غرورت کسی رو که دوستش داری از دست ندی


87/12/18::: 4:14 ع
نظر()
  
  
مجروحان اولیه این حادثه در حدود چهار میلیون نفر خواهد بود.

ایرنا: مدیرعامل سازمان عمران و مسکن بنیاد مستضعفان، گفت: براساس بررسی های صورت گرفته احتمال وقوع زلزله با بزرگی بیش از هفت ریشتر در کلان شهر تهران حدود 70درصد است.

"محمدحسن تولایی" روز دوشنبه در همایش بین المللی بهسازی لرزه ای هتل پارسیان آزادی تهران، افزود: ویرانی 70 درصد از سازه ها و ساختمان های شهر تهران و از کار افتادن شبکه های برق، آب، گاز و مخابرات از حوادث اولیه وقوع چنین زمین لرزه ای در کلانشهر تهران خواهد بود.

وی تلفات جانی وقوع چنین زمین لرزه ای در شهر تهران را بیش از یک میلیون و 500 هزار نفر عنوان کرد و گفت: این در حالی است که مجروحان اولیه این حادثه در حدود چهار میلیون نفر خواهد بود.

وی افزود: براساس مطالعات و تجربیات جهانی، زمان بهینه برای کمک به مجروحین و آسیب دیدگان حوادث زمین لرزه، 24 ساعت اول حادثه است که در هر ثانیه از این 24 ساعت می توان جان ده ها و صدها نفر را نجات داد.

تولایی گفت: با توجه به تجربیات گذشته می توان گفت بیشتر ساختمان های خشتی، آجری و چوبی شهر تهران در برابر زلزله نامقاوم بوده و تخریب خواهند شد.

وی افزود: عدم هماهنگی و مدیریت و بی کفایتی در نجات جان انسان ها به مثابه تلف شدن جان هزاران هزار شهروند است که نه از دیدگاه دینی و نه از دیدگاه انسانی قابل چشم پوشی نیست.

 

وی گفت: ایران از جمله کشورهای زلزله خیز جهان است که 90 درصد خاک آن بر روی نوار زلزله واقع شده است و کلانشهر تهران نیز نه تنها از خطر زلزله ایمن نیست بلکه سال هاست که در انتظار زلزله ای ویرانگر با قدرت بالای هفت ریشتر به سر می برد.

تولایی افزود: براساس مطالعات آماری و زلزله هایی که پیش از این در ناحیه ری و تهران ثبت شده به احتمال بیش از 70 درصد به طور متوسط هر 158 سال زلزله ای ویرانگر در این ناحیه رخ داده است.

وی با اشاره به اینکه عامل اصلی وقوع زلزله در تهران وجود 15 گسل در این منطقه است، گفت: آخرین زلزله در تهران 178 سال پیش اتفاق افتاده و بر همین اساس وقوع زلزله در تهران 28 سال تاخیر زمانی دارد.

وی تدوین برنامه های امداد، نجات، خدمات پزشکی، آموزش و انجام مانورهای دوره ای در ادارات و مدارس را از عوامل مهم پیشگیری از کاهش تلفات عنوان کرد.

تولایی گفت: در هر بحرانی زمان عاملی اساسی است به ویژه در مورد زلزله شهر تهران این مساله از اهمیت بسزایی برخوردار است.

همایش بین المللی بهسازی لرزه ای هتل پارسیان آزادی تهران با حضور جمعی از مسئولان و متخصصان داخلی و خارجی در هتل استقلال تهران برگزار شد.

  
  

تنها کشوری که زنان چند شوهر قانونی دارند!
 

به گزارش ایونا ، تبت تنها کشوری است که در آنجا بعضی از زنان چند شوهر قانونی دارند و این کار را به اصطلاح علمی Polyandry می نامند از آنجا که اطمینان داشتیم هیچ چیز در جهان بی دلیل نیست مانند همیشه دست به دامن تحقیق زدیم تا واقعیت این کار را درک کنیم ، پس از تحقیق طولانی متوجه شدیم تنها دلیل این کار مشکلات اقتصادی است و دو دلیل برایمان آوردند .

21.jpg

 

دلیل اول : پدری که چهار فرزند دارد ، یکباره یک دختر را به عقد چهار پسرش در می آورد و البته طبق قراردادی که دارند زن مذبور هر شب یا هر هفته را با یکی از برادران بسر می برد ، با این کار اولا پدر اجازه نمی دهد که اساس خانواده اش گسیخته شود بلکه بالعکس وجود زن واحد سبب اتحاد آنان می گردد و همه پروانه سان دور یک چراغ پرواز می کنند ، ثانیا ثروت پدر که از همه مهمتر است پراکنده نمی شود و به هدر نمی رود .


دلیل دوم : اگر همان پدر در مدت یکسال چهار دختر را برای چهار فرزندش عقد کند و زنان مذبور جداگانه باردار شوند ، در مدت یکسال یک خانواده چهار نفری ، دوازده نفر خواهد شد . اما چون زمین تبت زیاد حاصلخیز نیست و مواد غذایی محدود است ، می کوشند که از تولید نسل تا جائیکه مقدور می باشد جلوگیری کنند و با این کار جمعیت تبت را همیشه به همان اندازه ای که هست حفظ کنند . ما پس از شنیدن این دلایل به مردم تبت لقب مناسبی دادیم ، لقبی که از هر جهت در خور آنهاست(اکونومیست های متفکر) !

و در آخر این سئوال برایمان پیش آمد که این جا چه بلایی به سر فرزندان می آورند و فرزندی که از یک زن واحد بوجود می آید مال کدام برادر است ؟ معلوم شد که اولاد اول به برادر بزرگتر تعلق خواهد داشت و به همین قیاس فرزندان بعدی به برادران کوچکتر خواهد رسید .

بچه ها به ترتیب تعلق به برادر بزرگتر پدر و به بقیه عمو می گویند .

زن تبتی یکی از شوهران خود را برای کار در مزرعه راهی می کند .


87/12/13::: 6:53 ع
نظر()
  
  

انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد.دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد.


  
  

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند.
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"
استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"
شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"
استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است"
شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"
استاد پاسخ داد: "البته"
شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "
شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.
مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"
شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."
در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"
زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."
و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما.. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.
نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش کسی نبود جز ، آلبرت انیشتن !


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام به دوستان خوبم ولادت حضرت مهدی رو به همه ای دوستان خوبم تبریک میگم به امید موفقیت شما وظهور حضرت مهدی
+ سلام یک سری بهم بزنین
+ سلام
+ سلام وبلاگ دلبرانه بروز شد یک سری بزنین
+ سلام دوست من به ما هم یک سری بزنین خالی از لطف نیست .صمد
+ سلام عید نوروز رو به شما دوستان خوبم تبریک میگم انشاالله سال خوبی داشته باشید .صمد
اهنگ