حکمت، شرف بزرگوار را می افزاید وبنده مملوک را تا مجلس ملوک بالا می کشد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مشخصات مدیروبلاگ
 
صمد[35]
با سلام خدمت شما دوست گرامی از اینکه به وبلاگ ما سر زدین کمال تشکر را دارم و با نظرات خود من را یاری فرمائید برای تبادل لینگ اول لینگ وبلاگ را در وبلاگ ویا وبسایت خود قرار داده و بعد در قسمت نظرات ما رو آگاه کنید و در اسرع وقت لینگ وبلاگ و یا وبسایت شما را در وبلاگ دلـــــــبرانه قرار خواهم داد و اگر دوست دارین مطالبتان در این وبلاگ قرار گیرد برای ما در قسمت نظرات به صورت خصوصی بفرستین تا با نام خودتون در اسرع وقت در وبلاگ قرار گیرد.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 

سلام

گفتم یک شعر خوب توی این وبلاگم بزارم خیلی دلم هوای شعرای بااحساس فروغ فرخزاد رو کرده بود. "عاشقانه" یکی از زیباترین شعرای این شاعر بااحساسه... امیدوارم شما هم خوشتون بیاد

تقدیم به همه ای دوستان خوبم

نمایش تصویر در وضیعت عادی

ای شب از رویای تو رنگین شده

سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش

شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک

هستیم ز آلودگیها کرده پاک

 

ای تپش‌های تن سوزان من

آتشی در سایه مژگان من

ای ز گندمزارها سرشارتر

ای ز زرین شاخه‌ها پربارتر

ای در بگشوده بر خورشیدها

در هجوم ظلمت تردیدها

با تو ام دیگر ز دردی بیم نیست

هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

 

این دل تنگ من و این بار نور ؟

های هوی زندگی در قعر گور ؟

 

ای دو چشمانت چمنزاران من

داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم

هر کسی را تو نمی‌انگاشتم

 

 درد تاریکیست درد خواستن

رفتن و بیهوده خود را کاستن

سر نهادن بر سیه دل سینه‌ها

سینه الودن به چرک کینه‌ها

در نوازش، نیش ماران یافتن

زهر در لبخند یاران یافتن

زر نهادن در کف طرارها

گم شدن در پهنه بازارها

 

آه، ای با جان من آمیخته

ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره، با دو بال زرنشان

آمده از دوردست آسمان

از تو تنهاییم خاموشی گرفت

پیکرم بوی هم‌آغوشی گرفت

جوی خشک سینه‌ام را آب تو

بستر رگهام را سیلاب تو

 

در جهانی اینچنین سرد و سیاه

با قدمهایت قدمهایم براه

 

ای به زیر پوستم پنهان شده

همچو خون در پوستم جوشان شده

گیسویم را از نوازش سوخته

گونه‌هام از هرم خواهش سوخته

آه، ای بیگانه با پیراهنم

آشنای سبزه‌زاران تنم

آه، ای روشن طلوع بی‌غروب

آفتاب سرزمین‌های جنوب

آه، آه ای از سحر شاداب‌تر

از بهاران تازه‌تر  سیراب‌تر

عشق دیگر نیست این ، این خیرگیست

چلچراغی در سکوت و تیرگیست

عشق چون در سینه‌ام بیدار شد

از طلب پا تا سرم ایثار شد

 

این دگر من نیستم ، من نیستم

حیف از آن عمری که با «من» زیستم

ای لبانم بوسه‌گاه بوسه‌ات

خیره چشمانم به راه بوسه‌ات

ای تشنج‌های لذت در تنم

ای خطوط پیکرت پیراهنم

آه... می‌خواهم که بشکافم ز هم

همچو ابری اشک ریزم های های

 

این دل تنگ من و این دود عود ؟

در شبستان، زخمه‌های چنگ و رود ؟

این فضای خالی و پروازها ؟

این شب خاموش و این آوازها ؟

 

ای نگاهت لای لای سحر بار

گاهوار کودکان بی‌قرار

ای نفسهایت نسیم نیم‌خواب

شسته از من لرزه‌های اضطراب

خفته در لبخند فرداهای من

رفته تا اعماق دنیاهای من

 

ای مرا با شور شعر آمیخته

این‌همه اتش به شعرم ریخته

چون تب عشقم چنین افروختی

لاجرم شعرم به آتش سوختی.

 

 

 


87/11/17::: 3:51 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام به دوستان خوبم ولادت حضرت مهدی رو به همه ای دوستان خوبم تبریک میگم به امید موفقیت شما وظهور حضرت مهدی
+ سلام یک سری بهم بزنین
+ سلام
+ سلام وبلاگ دلبرانه بروز شد یک سری بزنین
+ سلام دوست من به ما هم یک سری بزنین خالی از لطف نیست .صمد
+ سلام عید نوروز رو به شما دوستان خوبم تبریک میگم انشاالله سال خوبی داشته باشید .صمد
اهنگ