سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان در میان مردم، مانند ماه شب چهارده در آسمان اند که بر دیگر ستارگان پرتو می افکند . [امام علی علیه السلام]
مشخصات مدیروبلاگ
 
صمد[35]
با سلام خدمت شما دوست گرامی از اینکه به وبلاگ ما سر زدین کمال تشکر را دارم و با نظرات خود من را یاری فرمائید برای تبادل لینگ اول لینگ وبلاگ را در وبلاگ ویا وبسایت خود قرار داده و بعد در قسمت نظرات ما رو آگاه کنید و در اسرع وقت لینگ وبلاگ و یا وبسایت شما را در وبلاگ دلـــــــبرانه قرار خواهم داد و اگر دوست دارین مطالبتان در این وبلاگ قرار گیرد برای ما در قسمت نظرات به صورت خصوصی بفرستین تا با نام خودتون در اسرع وقت در وبلاگ قرار گیرد.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 

استاد شهریار عزیز و فرزندانشان شهرزاد و مریم و هادی:

شهریار

دیوان شهریار

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی ، کار کسی
هر کس آزار منِ زار پسندیدولی
نپسندید دلِ زار من آزارِ کسی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شبِ تارِ کسی
سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من
هر که باقیمت جان بود خریدار کسی
سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نکوشید پس گرمی بازار کسی
غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید
کس مبادا چو من زار گرفتار کسی
تا شدم خار تو رشکم به عزیزان آید
با الها ! که عزیزی نشود خوار کسی
آنکه خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزی است هوادار کسی
لطف حق یار کسی باد که در دورة ما
نشود یار کسی تا نشود بارکسی
گر کسی را نفکندیم بسر سایه چو گل
شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی
شهریارا سرم ن زیر پس کاخ ستم
به که بر سرفتدم سایة دیوار کسی
برای ادامه اشعار ودیدن عکس های قدیمی استاد شهریار به ادامه مطلب برید
دیوان شهریار

شباب عمر عجب با شتاب می گذرد
بدین شتاب خدا یا شباب می گذرد
شباب و شاهد و گل مغتنم بود ، ساقی
شتاب کن که جهان با شتاب می گذرد
خوش آن دقایق مستی که زیر سایة بید
بنالة دف و چنگ و رُباب می گذرد
به چشم خود گذر عمر خویش می بینم
نشسته ام لب جوئی و آب می گذرد
غبارِ آیینة دل حجاب دیدة ماست
وگرنه شاهد ما بی نقاب می گذرد
به آب و تابِ جوانی چگونه غره شدی
که خود جوانی و این آب و تاب می گذرد
کمان چرخ فلک شهریار در کف کیست ؟
که روزگار چو تیر شهاب می گذرد




پیام به اَنشتن
انشتن یک سلام ناشناس البته می بخشی
دوان در سایه روشنهای یک مهتابِ خلیائی
نسیم شرق می آید ، شکبخ طره ها افشان
فشرده زیر بازو شاخه های نرگس و مریم

از آنهائیکه در سعدیة شیراز می رویند
ز چین و موج دریاها و پیچ و تاب جنگلها
دوان می آید و صبح سحر خواهد بسر کوبید
در خلوتسرای قصر سلطانِ ریاضی را
درون کاخ استغنا ، فراز تختِ اندیشه
سر از زانوی استغراق خود بردار
باین مهمان که بی هنگام و ناخوانده است در بگشا
اجازت ده که دست لطیف خویش بنوازد
بزمی چین پیشانی افکار بلندت را
بآن ابریشم اندیشه هایت شانه خواهد زد
نُبوغ شعر مشرق نیز با آئین درویشی
بکف جام شرابی از سبوی حافظ و خیام
بدنبال نسیم از در رسیده می زند زانو
که بوشد دست پیر حکمت دانای مغرب را
انشتن آفرین بر تو
خلاء با سرعت نوری که داری در نور دیدی
زمان در جاودان پس شد مکان در لامکان طی شد
حیات جاودان کز درک بیرون بود پیدا شد
بهشتِ روح علوی هم که دین می گفت جز این نیست
تو با هم آشتی دادی جهانِ دین و دانش را

انشتن نازِ شست تو
نشان دادی که جرم و جسم چیزی جز انرژی نیست
اتم تا می شکافد جز و جمع عالم  بالاست
بچشم موشکاف اهل عرفان و تصوف نیز
جهان ما حباب روی چین آب را ماند
من ناخوانده دفتر هم که طفل مکتب عشقم
جهان جسم ، موجی از جهان روح می بینم
اصالت نیست در ماده
انشتن صد هزار احسن ولیکن صد هزار افسوس
حریف از کشف و الهام تو دارد بمب می سازد
انشتن اژدهای جنگ !
جهنم کام وحشتناک خود را باز خواهد کرد
دگرپیمانة عمر جهان لبریز خواهد شد
دگر عشق و محبت از طبیعت قهر خواهد کرد
چه می گویم ؟
مگر مهر و وفا محکوم اضمحلال خواهد بود
“ مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد ”
مگر یک مادر از دل ( وای فرزندم ) نخواهدگفت
انشتن بغض دارم در گلو دستم بد امانت
نبوغ خود بکام التیام زخم انسان کن
سر این ناجوانمردان سنگین دل براه آور
نژاد و کیش و ملیت یکی کن ای بزرگ استاد
زمین یک پایتخت امپراطوری وجدان کن
تفوق در جهان قائل مشو جز علم و تقوا را
انشتن نامی از ایران ویران هم شنیدستی ؟

حکیما محترم می دار مهد ابن سینا را
باین وحشی تمدن گوشزد کن حرمت ما را
انشتن پا فراتر نه جهان عقل هم طی کن
کنار هم ببین موسی و عیسی و محمد را
کلیه عشق را بردار و حل این معما کن
و گر شد از زبان علم این قفل کهن واکن
انشتن باز هم بالا
خدا را نیز پیدا کن


تو بمان و دگران                                                                دیوان شهریار

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای بحال دگران
می روم تا که به صاحبنظری باز رسم
محرم ما نبود دیدة کوته نظران
دلِ چون آینة اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این زخدا بی خبران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوراگی و در بدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران




چند دو بیتی و رباعی
با مشت بسته چشم گشودی در این جهان
یعنی به غیر حرص و غضب نیست حالیم
با مشت بازهم  روی آخر بزیر خاک
یعنی ببین که می روم و دستِ خالیم

بیا از پشت عینک سر بزیریهای هم بینیم 
جوانیهای هم دیدیم پیریهای هم بینیم
بهم بودیم در آزادگیها و امیریها
بیا در کنج محنت هم اسیریهای هم بینیم

نماند از دوستادارانم بجز یاد
سراغ رفتگان می گیرم از باد
جفای محنت آباد است پیری
جوانی خاک شد در بهجت آباد

گریستم که خدایا چه حقه زد شیطان
که هر چه یار موافق  ز دور من برَمید
ندا رسید که من شمع خلوت خود را
حریف بزم رقیبان نمی توانم دید

سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار و سید ابوالقاسم شهیار متخلص به شیوا:

شهریار

استاد شهریار عزیز و فرزندانشان شهرزاد و مریم و هادی:

شهریار

استاد شهریار عزیز و دخترشان شهرزاد:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

استاد شهریار عزیز و پسرشان هادی و استاد اقبال آذر:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

استاد شهریار عزیز و فرزندانشان مریم و هادی:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

استاد شهریار عزیز و فرزندانشان شهرزاد و مریم و هادی:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

استاد شهریار عزیز در حال تقدیر:

شهریار

استاد شهریار عزیز و دوستشان:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

استاد شهریار عزیز و جمعی از دوستانشان:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

استاد شهریار عزیز و پسرشان هادی:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

  • دوران پیری:

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

استاد شهریار عزیز و دوستشان:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

سید محمد حسین بهجت تبریزی خشگنابی متخلص به شهریار:

شهریار

برای رفتن به صفحه ای وبلاگ روی گزینه ای (خانه) اول وبلاگ کلیک کنید با تشکر صمد


87/12/15::: 5:50 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام به دوستان خوبم ولادت حضرت مهدی رو به همه ای دوستان خوبم تبریک میگم به امید موفقیت شما وظهور حضرت مهدی
+ سلام یک سری بهم بزنین
+ سلام
+ سلام وبلاگ دلبرانه بروز شد یک سری بزنین
+ سلام دوست من به ما هم یک سری بزنین خالی از لطف نیست .صمد
+ سلام عید نوروز رو به شما دوستان خوبم تبریک میگم انشاالله سال خوبی داشته باشید .صمد
اهنگ